کودکی در من آهنگ امیدواری می نوازد
  
 
  
 در حال رو که واکردم یه پروانه از بالا اومدجلو پام از کنار رد شدم تا نترس اما بعد متوجه شدم آسیب دیده گرفتمش تو دستم.. آرووم بالهای قشنگش باز و بسته می کرد آوردم جلوتر دیدم پا کوچولوش زخمی شده انگار وقتی در رو باز کردم اینجوری شده بود 😭 خیلی ناراحت شدم، نمی دونستم چیکارش کنم بش گفتم ببخشید ندیدمت.. می دونستم داره درد می کشه آرووم گذاشتن جلو آیینه، نیم ساعت بعد که بش سرزدم مُرده بود😔 یه لحظه از خودم بدم بود یه لحظه از سازنده شیشه متنفر شدم این طفلی وقتی در باز بود اومده داخل و از پشت شیشه آرزوی پرواز داشت.. احساس می کنم شیشه ها دارن همه رو گول می زنن هم مارو که اون پشت داریم دنیا رو کدر می بینیم همه پروانه هارو که نمی دونن این فقط یه زندان بی رنگه..   خدایا مارو وسیله عذاب کسی نکن... 
برچسبها: شبانه نوشت
|  Design By : Pichak  | 
