کودکی در من آهنگ امیدواری می نوازد
خواهرزادم چند وقته کلیک کرده رو پلیس مگه من پلیس کوچولو ام.. حتی یه قصه هم از خودش گفته برام فرستاده🥹 الان اومده اینجا دیشب وقتی داداشم از سرکار اومد رفته براش لباس پلیسی خریده 🥳 بین خواب و بیداری بود تا دایی شو دید بلند شد تا اینکه داداشم لباسی که براش خریده بود نشونش داد از ذوق بالا و پایین می پرید 😍 لباسش پوشید رفت به مامانش نشون داد به بابام.... همون دیشب ویدیو کال گرفت به باباش نشون داد بعد راضی شد بیرون بیاره بره بخوابه.. صبح زود ساعت 5 بیدار شد اومده اتاقم لباسشم دستشه خاله میشه لباس پلیسی مو تنم کنی؟! پوشید کلی ذوق کرد بابا تلویزیون رو روشن کرد شبکه یک دعا ندبه بود وهمه پلیس نیرو دریایی با ذوق میومد جلو تلویزیون اینا هم پلیس لباسشون مثل لباس من سفیده.. بچه داشت ذوق می کرد که برق رفت ☹️ تا ظهر برق اومد... تا ظهر رفت با دایی هاش بازی کرد کشتی گرفت دستگیرشون کرد برد زندان 😂 و... ** در یه مسابقه به مناسبت شهادت حضرت زهرا ثبت نام کردم برنده کارت هدیه شدم اول اسم و فامیلی ام دیدم تعجب کرد شماره رو چک کردم دیدم نه واقعا خودمم اینم هدیه از طرف مادرم زهرا 🥹 هرچه از جانب دوست رسید نیکوست :) فقط ذوق بقیه برنده ها و بغضی شدنشون... الهی تا باشه اشک شوق اشک ذوق 🥹نصیب همههه الهی همه به آرزوهاشون برسن تا ذوقش هست :)
برچسبها: روزمرگی
| Design By : Pichak |
