کودکی در من آهنگ امیدواری می نوازد

گفت من یه چیز خطرناک همراهمه!!

گفتم چی؟

گفت خیلی خطرناکه

گفتم نکنه مواد همراه داری؟

گفت نه بیشتر خطرناکه

گفتم چاقو؟

گفت نه

گفتم تفنگ داری؟

گفت نه، ولی تو هم دوسش داری و لمسش کردی

من🧐من اصلا چیزای خطرناک رو دوس ندارم..

گفتم بگو چیه دیگه منکه عقلم قد نمی ده دیگه

گفت پوکه انواع تیر ها

گفتم خب به چه دردی می خوره؟ چرا باید خطرناک باشه؟

گفت ازش چیزایی تزئینی می سازن اگه با این بگیرنت جایی دمار از روزگارت درمیارن میگن یکی رو کُشتی اینا هم پوکه هاشه بگو چیکارش کردی وکاری باهات می کنن از کار نکرده ات اعتراف کنی..

گفتم از کجا آوردی خب؟

گفت از میدون تیر😅

اونوقت ما می رفتیم باید کلییی می گشتیم تمام اینا پیدا رو پیدا کنیم بدیم تحویل بقیه می رن مینی دزد

برمی گردن 😒

تو اینا رو دوس نداری؟

گفتم نه من از چیزای خشن خوشم نمی یاد

خدافظ.

گفتگو چند دقیقه من با یه مینی دزد 😅

ینی خوش به حالش راحته دغدغه اش پوکه تیره😂

خدایا این انصاف نیستا..

مارو هم دریاب فدات شم 😉


برچسب‌ها: روزمرگی
نوشته شده در یکشنبه نهم آذر ۱۴۰۴ساعت 11:2 توسط 👻| |


آخرين مطالب
» اجازه بدین غُر بزنممممممم
» گور پدر خیلیا
» دلتنگی
» گذر عمر
» خوابم نمی بره
» مشاوره انلاین
» مینی دزد
» وقتی یه چیزیو به داداش می سپاری
» وقتی که ذوقشو داره :)
» اخه آدم چقدر کنجکاو

 Design By : Pichak