کودکی در من آهنگ امیدواری می نوازد
یه چیزی ناراحتم کرده.. نه الان ها خیلی ساله، از حرف های یکی دلگیرم طی این سال های به اندازه کافی ناراحت شدم وگریستم عادت نداشتم گاهی بگم گور پدرش اما اینبار نه یک بار بلکه چندمبن بار توی دلم خودم و حتی بلند تر طوری که صدای خودمو بشنوم گفتم گور پدر همشون.. گور پدر حرف خیلیاااا وناگهان احساس سبکی کردم.. چرا باید حرف های یه دیوونه این همه سال یادم باشه خودمو اذیت کنم؟ حال اون یه غلطی کرد.. دیشب راجع همین موضوع با کسی در این زمینه صحبت می کردم برای حلش، کل مدت تایپ عمیقا عمیقا زار زدم و به هق هق افتادم.. در جوابم یه ویس کوتاه داد.. اگه شد آپلود کنی اینجا هم می ذارم.
برچسبها: روزمرگی نوشته شده در چهارشنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۴ساعت
21:58 توسط 👻| |
| Design By : Pichak |
